پخش زنده
امروز: -
از تمام موارد زن کشی در کشورهای با درآمد بالا، ۷۰ درصد قتل ها در آمریکا رخ میدهد.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، به نقل از پایگاه اینترنتی سنکچری فور فمیلیز (پناهگاه خانواده ها)، تعداد زنان کشته شده در آمریکا به طور پیوسته در حال افزایش است به گونهای که در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۹۹۷ زن و در سال ۲۰۱۴ میلادی حدود ۱۶۹۱ زن کشته شدند.
زن کشی در آمریکا امری رایج است
در آمریکا، پدیده قتل زنان - یعنی کشتن زنان بر اساس جنسیت آنها - اغلب به عنوان موضوعی در نظر گرفته میشود که کشورهای کم درآمد را تحت تأثیر قرار میدهد. این درک کاملا نادرست و دور از واقعیت است. از تمام موارد زن کشی در کشورهای با درآمد بالا، ۷۰ درصد در آمریکا رخ میدهد.
برای درک این موضوع باید توجه داشته باشید که در مقیاس جهانی، آمریکا با حدود دو ممیز شش دهم قتل از میان هر یکصد هزار زن، در رتبه ۳۴ پدیده قتل عمدی زنان قرار دارد.
علاوه بر این، در آمریکا، تقریباً هر روز سه زن توسط یک فرد نزدیک و صمیمی آنها کشته میشوند. زنان در آمریکا عمدتاً توسط مردانی که میشناسند و یا توسط شرکای زندگی فعلی یا سابق شان کشته میشوند. از تمام موارد مربوط به قتل زنان در سال ۲۰۱۸ میلادی ۹۲ درصد قربانیان توسط مردی آشنا و ۶۳ درصد توسط هسران یا شریک زندگی سابق زنان کشته شدهاند.
این آمارهای وحشتناک، پدیده زن ستیزی پشت این مرگهای خشونت آمیز را نشان میدهد یعنی در آمریکا نیز همانند بسیاری از کشورهای جهان، زنان به دلیل زن بودن خود به قتل میرسند.
ارتباط بین جنسیت و خشونت در آمریکا با نگاهی به ترکیب جمعیتی قتلهای مردان آشکارتر میشود. مردان به طور قابل توجهی بیشتر از زنان توسط یک فرد غریبه کشته میشوند. ۲۹ درصد از موارد قتل مردان توسط افراد غریبه صورت میگیرد، ولی در میان زنان این میزان تنها ۱۰ درصد است. با اینکه برخی از مردان توسط همسران خود به قتل میرسند، خشونت شریک زندگی تنها حدود ۵ درصد از قتلهای مردان را تشکیل میدهد و اغلب اینها نیز در شرایطی رخ میدهد که زنان در مقام دفاع از خود در برابر مرد متجاوز دست به این کار میزنند.
علاوه بر این، قتل زنان در مقایسه با قتل مردان، ماهیتی خشنتر دارد و توسط افراد صمیمی و نزدیک صورت میگیرد. زنان کمتر از مردان در تیراندازی کشته میشوند، اما بیشتر احتمال دارد مورد ضرب و شتم، چاقو زدن یا خفه شدن قرار بگیرند.
زنان رنگین پوست با خطر بیشتری روبرو هستند
هنگام بررسی پدیده زن کشی و پیامدهای آن، باید موانع و نابرابریهایی را که روی زنان به حاشیه رانده شده تأثیر میگذارد بشناسیم و اینکه این امر، چگونه خطر خشونت را افزایش میدهند.
اگرچه پدیده زنکشی مشکلی فراگیر برای همه زنان است، اما این واقعیت برای زنان رنگین پوست حتی تلختر نیز است و مردان، زنان و دختران سیاهپوست را تقریباً سه برابر بیشتر از زنان سفیدپوست به قتل میرسانند. برای زنان و دختران بومی، میزان قتل آنها، شش برابر بیشتر از همتایان سفیدپوست شان است و همسران فعلی یا سابق، عامل ۹۴ درصد این قتلها هستند. علیرغم اینکه میزان قتل و ناپدید شدن زنان سیاه پوست و رنگین پوست بیشتر از زنان سفیدپوست است، ولی آنها به اندازه زنان سفیدپوست توجه رسانهای دریافت نمیکنند.
خشونت با اسلحه و سایر عوامل خطر
تعداد زنان کشته شده در آمریکا به طور پیوسته در حال افزایش است به گونهای که در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۹۹۷ زن و در سال ۲۰۱۴ میلادی حدود ۱۶۹۱ زن کشته شدند.
اسلحه به میزان قابل توجهی در مرگ و میر زنان بر اثر خشونت شریک زندگی نقش دارد. افراد دارای اسلحه ۵ برابر بیشتر احتمال دارد قربانیان خود را بکشند. هر ماه به طور متوسط ۷۰ زن در آمریکا توسط شریک زندگی شان هدف اصابت گلوله قرار میگیرند و کشته میشوند.
در حالی که خشونت شریک زندگی یک موضوع جهانی است، ارتباط بین خشونت ناشی از اسلحه و خشونت شریک زندگی، امری منحصر به آمریکا میباشد. در سال ۲۰۱۵ میلادی ۹۲ درصد از کل زنانی که در کشورهای پردرآمد با اسلحه کشته شدند، مربوط به آمریکا بودند.
بی شک، دسترسی افراد سوء استفاده گر به سلاح گرم، میزان مرگبار بودن حملات علیه زنان را به طور چشمگیری افزایش میدهد. صرف داشتن اسلحه باعث میشود احتمال اینکه فرد متجاوز شریک زندگی خود را بکشد ۵ برابر بیشتر شود.
عوامل مختلفی وجود دارد که میتواند خطر قتل زنان را افزایش میدهد. زنان قربانی آزار و اذیت جسمی که از خشونت جنسی نیز رنج میبرند هفت برابر بیشتر از سایر زنان آزار دیده، در معرض کشته شدن قرار دارند. زنانی که توسط شریک زندگی خود دچار خفگی شده اند، هفت برابر بیشتر از سایر زنان قربانی آزار و اذیت فیزیکی، در معرض کشته شدن قرار دارند. در نهایت، هر چه تعداد نشانههای خطر بیشتر باشد، خطر زن کشی نیز بیشتر میشود.
شناخت این علائم هشدار دهنده اولیه در پیشگیری از پدیده زن کشی بسیار مهم است. با این وجود، تحقیقات در سال ۲۰۲۲ نشان میدهد که سازمانهای مجری قانون بهدلیل آموزش ناکافی در مورد شناسایی علایم خطر، استفاده نادرست از ارزیابیها و عدم پیگیری مناسب، به طور مداوم این نشانههای خطر را در پروندههای سوءاستفاده خانگی نادیده میگیرند.